این مطلبو در حالی می نویسم که الان تو روی پام روی کاناپمون نشستی و داریم با هم از یه فنجون، چای میزنیم ...
آخ فدای موهات که واسم بازشون کردی ...
فدای قد و بالای رعنات که واسم ترگل ورگلشون کردی ...
فدای جای رژ شاتوتیه لبات که رو فنجون چایی مونده و حالا دیگه چاییمون مزه ی خدا گرفته ...
فدای همه ی مهربونیات همسرم
فدای همه ی بود و نبودت، دورت بگردم ...
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در تاريخ شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, توسط من ساعت 19:36 | نظر بدهید